درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان
بچه ها ی باحال بیان تو )امید ریگی پناه میرجاوه)
عمومی آموزشی برای بچه های باحال




به گزارش "ندای انقلاب"، متن مقاله دکتر عباس سلیمیان، استاد اقتصاد و متخصص اقتصاد سنجی و مدلسازی اقتصادی فارغ التحصیل دانشگاه اسکس انگلستان به شرح ذیل است:

وقتی مناظره تلویزیونی کاندیداهای ریاست جمهوری را در روز جمعه یک کارشناس حرفه ای اقتصاد می‌بیند آیا باید خوشحال باشد یا نگران؟ تصور کنید که حدود ۳۰۰۰ اقتصاددان ایران بعلاوه چندین برابر آن تعداد زیادی از دانش آموختگان اقتصاد پای سخنان این بزرگواران نشسته باشند و شاهد آن باشند که اکثریت عده‌ای که بعضا توصیه چند نفر از بزرگان و عزیزان حوزه را نیز به هزار ترفند و یا به دلایلی با خود یدک می‌کشند تنها برای تصاحب صندلی ریاست جمهوری اسلامی ایران به چنین میزانی باور نکردنی برداشت های سطحی از مسایل و مشکلات اقتصاد ایران داشته باشند. اگرچه برنامه تلویزیونی بهتر از این می‌توانست باشد ولی یک واقعاً یک خاصیت مهم داشت که ظرفیت این کاندیداها را نشان داد و تا حدودی تکلیف مردم و حداقل متخصصین و کارشناسان را روشن کرد.
حالا به عنوان یک اقتصاددان که حرفهایش را می‌توان، هم جدی گرفت و هم نگرفت، ضمن عرض ارادت به همه ۸ کاندیدای مذکور و کسب اجازه ازهمه اساتید دانشگاهی و حوزوی و خصوصا رهبر عزیز انقلاب که نگرانی‌های ایشان در مورد کشور همیشه مد نظر این حقیر است، برداشت‌های خود را به زبان مردمی که باید انتخاب کنند می‌نویسم. چون اگر بناست برای جذب وگرفتن رای مردم، عوام پسندانه هرچه دلم خواست بگوییم چرا جواب و تحلیل خودمان از این مناظره را به همان گونه مطرح نکنیم.
اولین کاندیدا، کسی که سمت چپ آخر نشسته بود، آدم را کمی نگران می کند و این احساس را به دست می دهد که دائما با گفتمانی شبیه " من میدونم موفق نمیشیم" روی ارز و هزینه پول برای تولید و ناکامی دولت های قبل اعم از نوع شاهی آن و یا دولت های بعد از انقلاب به خاطر عدم توجه این دولت ها به این دو موضوع در برون رفت از مشکلات چسبیده بود و به مردم این پیام را میداد که بابا نمیشه نمیشه نمیشه .... و در را به روی خودش و مردم قفل میزد.
دومین کاندیدا، اونی که سمت راست آخر همه نشسته بود، هنرش این‌بود که اگر هر کدام از کاندیدا ها حرف خوبی می‌زد، زودی یادداشت میکرد و آخر الامر وقتی نوبت خودش می شد، همه را به اسم خودش تمام میکرد، از چند شب قبل که کلید گنجه کتابخانه اش را جیبش گذاشته بود و هر چند وقت یکبار دلش می خواست آن را درمیآورد به مردم نشان می‌ داد و یا خودش به آن نگاه میکرد این تصور را به وجود می آورد که بابا ر اه‌حل همه مسایل تو کتابخانه من پیدا می‌شه. این شیوه برخورد اگرچه شیرین و دل انگیز می نمود ولی القای این تصور از داستان های دوران کودکی ما در دبستان بود که در تبیین تفاوت کلمه "مار" با "شکل مار" اگر بیننده یک ساده اندیش غیر حرفه ای باشد نویسنده کلمه مار باید از شهر اجراج شود. باید به ایشان گفت، حل مشکلات عظیم اقتصادی مردم، ابتدا د انش اقتصاد، بعد عزم، برنامه، مدیریت و در برخی مواقع قاطعیت نیاز دارد و آخرالامر خلاصه اینکه جنس کلید از جنس نوشتن و نه شکل و مجسمه است.
از وسطی ها یکی که خیلی ذل و بل نشان می داد و کنار دست شخصیت منفی نمای اول نشسته بود و دائما پاشنه کفش ریاست جمهوری را به پای خود می‌کشیدکه مرا چه دیده اید؟ شهردار قبلی که ۸ سال به شما حال داد و قیمت ها را با افتخار چند برابر کرد و دایم با بگم بگم، ناتو بازی درآورد، تابلو تمام شدن پروژه های شهرداری را کشف نکرده بود. من این تابلو را کشف کردم و اگر من رئیس جمهور شوم همانگونه که پیمانکاران شهرداری را مجبور کرده‌ام تا تابلو بزنند، نظام اداری فشل و پر هزینه و پرجمعیت و متورم و غیر کارای اداری کشور را مجبور میکنم که یک تابلو ۶ ماهه بزنند و حل تورم و اشتغال را به صورت روزانه به شما مردم عزیز گزارش کنند. به نظر می‌رسید این یکی اگرچه آدم اجرایی بسیار مناسبی برای مسایل تنظیم شده است، ولی واقعا از علم اقتصاد بی بهره است و نمیداند که در اقتصاد تورم و اشتغال با هم حل نمی شوند، بلکه همیشه یکی به قیمت دیگری حل میشه و اینکه قیمت مذکور چقدر کم باشد، بستگی به هنر آن دولت دارد که چقدر خوب عمل کنه که کمتر بپردازه. دانشجویان اقتصاد نیز می‌دانند پیشنهاد ایشان برای حل مشکل رشد از طریق رشد بخش خدمات برای اقتصاد ایران فاجعه است! اقتصاد ایران بیش از هرچیز برای تامین نیازهای اساسی مردم به کالا مانند مسکن، خودرو، گوشت و مرغ نیاز دارد، رشد تولید باید کالایی، یعنی رشد این اقلام باشد. همین امروز هم سهم بخش خدمات بیشتر از آن‌چیزی است که باید باشد. این برادر ذل و بل پاشنه کشیده اگرچه برای ریاست جمهوری مناسب به نظر نمی رسه ولی برای کنار دست یک رئیس جمهوری که دانش کار را داره به عنوان معاون اجرایی می تواند فوق العاده مفید باشد.
اما کنار این ذل وبل پاشنه کشیده، دو تا برادر و اخوی محجوب نشسته بودند، هر دو یه جورایی بوی عطر وزارت خارجه را می دادند. اونی که سعی داشت به یاد قدیما سرش را بلند نگه داره و پز قدیما را بده ... به سابقه دوستی‌ای که سارکوزی می خواسته با او به داشته باشه و وعده‌های نه چندان مشخصی که از وی گرفته بود به مسئله دوستی بین ملت ها تکیه می‌کرد که البته حرف خوبی بود و لی به نظر اینطور می رسید که رابطه این حرف را با اقتصاد نمی دانست. ولی وقتی یک عکس بیمارستانی را که دید با توجه به تخصص پزشک کودکان خودش و خصوصا عشقی که به خدمت داره، یاد فقط خدمات دولت افتاد که در سالهای گذشته، به به چه‌ها کرده‌ایم، چه بیمارستانی ساخته ایم، غافل از اینکه این بیمارستان خوشگل، بناست پدر بیمار روی تخت را توی حسابداری دربیاره.
اما گل دوم مزرعه وزارت خارجه، آن یکی که روی میز ولو شده بود و قیافه اش مثل یک بچه مسلمان فابریک دوست داشتنی بود، بدون توجه به اینکه از گل قبلی بپرسه که بابا چه جوری میشه دل سارکوزی که نه، حداقل دل خواهر اشتون را به دست آورد که یه ذره به جمهوری اسلامی محبت نشان بده، دو سه ساله هر چی تلاش میکنه و سفرهای جور با جور می‌ره، فقط با خبرهای نومید کننده سوار هواپیما میشه و بر میگرده، یه ذره به مردم نگفت که بابا من از این همه تجربه مسافرت برون مرزی و مذاکره با اشتون چرا نتیجه نگرفته ام. ولی برگشته می‌گه من یارانه میدم. برای ما اقتصاددان‌ها که به جرات باور داریم که یک پای حل مسائل کشور در سازوکار های بین الملی است حرفای ایشان علی رغم اینکه خود ایشان ظاهری دوست داشتنی داره، ولی بسیار جای ابهام و سوال داره. سوال مهم اینه که اگر این مذاکرات بخواد ۴ سال دیگه همینطور بی نتیجه ادامه پیدا کنه، آنوقت این انسان دوست داشتنی در طول این ۴ سال بناست کشور را با چه برنامه ای و با چه ابزاری اداره کنه؟ تحت اون شرایط مردم بناست سر از کجا در بیاروند؟ ضمانت ایشان برای نتیجه ای که ۴ سال بعد باید بگیرد، چیست؟
اما از دوتا کاندیدای باقیمانده، اونی که اسمش اسم فاعل از کلمات عدل و عدالت است و احساسات لطیف عادلانه داره و از شدت عدالت هم شاید اینقدر وزن کم کرده است، به طور طبیعی همش دنبال عدالت بود و از فلسفه عدالت هم به همان سفسطه عدالت دولت تمسک می‌کرد که در مورد مصرف بنزین توسط پولدارها و متمولین و نتیجتا گران شدن بنزین وجود داشت. هر چقدر هم که دیگر کاندیدا ها برای جلب رای مردم، به جای دادن برنامه و منطق کار، درد مردم و وضع خراب آن ها را بازگو می‌کردند ایشان فقط عدالت را میدید و عدالت را دنبال میکرد. البته برای اینکه از سهم رای مردم جا نماند حرفهای دیگر کاندیداها را هم در مورد درد مردم تایید میکرد. ولیآدم فکر می کنه که بین یک سخن تا عملیاتی کردن یک سخن ممکن است هزار سال راه باشد که به نظر می رسد از عهده ایشان پرواضح خارج است.
اما نفر آخر که از جنس ما اقتصاددان ها است و نشان میده که حرفه ای است، ۸ سال فرماندهی جنگ و دفاع از این مرز وبوم را به عهده داشته، بارها تا مرز شهادت و اسارت پیش رفته ولی قسمتش نشده که عکسش کنار باکری ها، باقری ها، کاظمی ها، مقدم ها، ... کاشته بشه و تازه دوتا از همین کاندیداها که سابقه جبهه و جنگ دارند، سربازهای ایشان در جبهه های شرف و ایمان بودهاند و بایستی تحت هدایت و فرمان ایشان می جنگیدند و خلاصه هرچه حماسه از جنگ و رشادت بود یک جورایی به ایشان و فرماندهی و مدیریت ایشان مربوط می شد، و به خاطر ایستادگی و مقاومت در جبهه حتی دچار صدمات خانوادگی شد و یعد از جنگ جهاد علمی کرد و اقتصاد یاد گرفت تا به اقتصاد و مدیریت کشور خدمت کنه........... متواضعانه و خاشعانه تلاش میکرد تا با ایما و اشاره و گاها اعتراض بتواند به مردم و دیگر کاندیداها و مجری مناظره این پیام را بدهد که ای مردم امروزه حل مشکلات کشور و اقتصاد و جمهوری مقدس اسلامی و تامین نظر آیات عظام و رهبر عزیز انقلاب، مستلزم داشتن دانش اقتصاد و تجربه حل مسائل از طریق این علم است. او حتی خاشعانه برای حل مشکلات گفت که مجمع علمی اقتصاددانان کشور را تشکیل میدهد تا در کنار دولت لوایح و مسایل بررسی کنند و بانظر متخصصین کار کشور و اقتصاد را سامان دهد.
به عنوان یک ایرانی و یک اقتصاددان و یک حرفه‌ای و یک نفر که دلش از یک طرف با همه مردم ایران از مسلمان و غیر مسلمان، شیعه و سنی، کرد و ترک و فارس و بلوچ و ترکمن و همه اقوام شرافتمند ایرانی است ، و از طرف دیگر با امام، رهبری، روحانیت و ماندگاری اسلامیت نظام و تعالی و توسعه کشوراست، می خواهم بپرسم که:
آیا او که صداقتش را در طول زندگی خود به ایران و اسلام نشان داده است. آیا مردم ، دانشمندان ، دانشگاهیان و حوزویان نگران کشور و جمهوری اسلامی و حتی خود دیگر کاندیداها را به عنوان یک اقتصاددان می تواند به این باور برساند که در بین این ۸ کاندیدا، تنها تجربه های ۲۰ ساله ایشان در دانشگاه و شورای مصلحت نظام و روحیه قوی و مصممی که در میدان های جنگ برای تصمیم گیری داشته است می تواند وی را به عنوان اصلح و صاحب راه حل احتمالی بر ای کشور معرفی نماید و کشور را وارد فاز جدیدی در تصمیم گیری و اداره امور نماید؟
بین خود و خدای خود باید خلوت کرد و بدون اینکه تحت تاثیر گروه ها و جناح های ذینفع و یا غیر ذینفع قرار بگیریم، باشد که یکبارهم به خاطر خدا و ماندگاری و توسعه و عزت کشور خود و حل مشکلاتی که هر روز با آنها دست به گریبانیم، تصمیم بگیریم و یکپارچه شخص جدیدی را با مولفه های شایسته ای که دارد وارد اداره کشور کنیم.


* مقالات دکتر سلیمیان را در رابطه با اداره کشور از گوگل Google با موضوعات زیر جستجو کنید:
۱- جهاد اقتصادی
۲- مدل سازی نقش ایران در آینده اقتصاد منطقه
۳- تئوریزه نمودن شعار حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی 



جمعه 17 خرداد 1392برچسب:نظرات کارشناسان,کاندیدا, :: 2:11 قبل از ظهر ::  نويسنده : امید ریگی پناه

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد